بازیگوشی به انگلیسی
Ass about
behave foolishly; to waste time; to fool around; to play the fool;to act stupidly
he’s a pain in the ass about everything.
I got a bee up my ass about you two.
بازیش را در آوردن، مسخره بازی کردن، حماقت (کسی) گل کردن، دیوانه بازی درآوردن، احمقی کردن، خر شدن، بازیگوشی کردن، رفتار ناجوری داشتن، حماقت کردن، بی مبالاتی نمودن.
Those children are not working; they are just assing about.
آن بچه ها کار نمی کنند؛ همه اش مسخره بازی در می آروند.