هدف ما از زندگی چیست؟
گاهی حس می کنم دیگه توی زندگی حوصله هیچ کس و هیچ چیز رو ندارم
گاهی احساس می کنم اصلا آدم موفقی نبودم
گاهی احساس می کنم به اونچیزی که لیاقتش رو داشتم نرسیدم
دخل و خرج زندگیم گاهی اصلا با هم نمی خونه
هیچ کس من رو دوست نداره
تمام روز دوندگی و خستگی و کار و آخرش هیچ!
گاهی بیش از حد پر مشغله هستم اونقدر که به هیچ کارم نمی رسم
چقدر احساس پوچی می کنم
تمام برنامه های من گاهی حسابی بهم ریخته است.
اصلا آدم شادی نیستم
حس می کنم دیگه پیر شدم
دیگه تمام فرصتهام رو از دست دادم!
من خوشبخت نیستم
کلافگی ها، سردرگمی ها، خستگی ها احساس های کاملا طبیعی هستند که برای همه پیش میاد اما این احساس وقتی پیوسته و طولانی مدت برا تون رخ بده یعنی زنگ خطر
یعنی یه جای کار داره می لنگه
اهداف زندگی
شما چقدر در زندگی اهداف بلند مدت مشخص دارید؟
10 سال دیگه این موقع فکر می کنید از نظر احساسی، خانوادگی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی در چه جایگاهی قرار خواهید داشت؟
اگر از شما بخوان 5 تا از برنامه ها و اهداف بزرگ زندگی تون رو نام ببرید می تونید؟
شما چه چیزی رو به این دنیا اضافه کردید؟
چه چیزی رو در این دنیا قراره تغییر بدید؟
چقدر دوندگی های روزانه تون و دوره های آموزشی مختلفی که دارید شرکت می کنید در جهت این اهداف هست؟
آیا توی زندگی رویا دارید؟
فکر می کنید حد و مرز رویاها کجاست؟
تمرین اول
یک قلم و کاغذ بردارید و بدون در نظر گرفتن هیچ حد مرزی تمام رویاها و اهداف زندگی تون رو بنویسید.
فرض کنید یک غول چراغ جادو دارید که شما رو به هر خواسته ایی که دارید می تونه براحتی برسونه
هرچه که به ذهن تون می رسه رو یادداشت کنید حتی جزئی ترین و خصوصی ترین رو!
حالا کاغذ تون رو یه جا پنهان کنید که دست هیچ کس بهش نرسه
تا هفته بعد که با این برگه کار داریم!