پرش به محتوا

خل بودن، یک تخته کم داشتن به انگلیسی

خل بودن، یک تخته کم داشت به انگلیسی

screw

Definition: 

Humor; informal

 To be a little bit crazy, or not acting normally.

         خل بودن، یک تخته کم داشت

Example:
1) Paul has had a screw loose ever since his wife left him.

پاول از وقتی که زنش ولش کرده، پاک خل شده.

Etymology:
A ‘screw’ keeps things together; when a screw is loose, things fall apart. So a person who has a screw loose is falling apart mentally.

یک پیچ وسایل ر ا به هم می چسباند، وقتی یک پیچ شل باشد، اجزا از هم می پاشند. خب وقتی که می گیم مثلاً بابک:    have a screw loose

منظور این است که از نظر ذهنی به هم ریخته است.

Synonyms: off the wall

Design

آموزش آنلاین و خصوصی مکالمه

مشاوره رایگان

(واتساپ، تلگرام، ایتا، زنگ و...)
02122460487
09214837929