Make a beast of oneself
To behave like an animal; eat or drink greedily
همه چیز را خوردن و تمام کردن، هلپ هلپ خوردن و نوشیدن، هول زدن، حرص زدن، حریصانه خوردن و آشامیدن، لپ لپ خوردن، دو لپه خوردن، دو لپی خوردن، هم از توبره خوردن، هم از آخور
The man made a beast of himself and left nothing for his companions.
آن مرد دو لپی خورد و برای رفیقهایش هیچی باقی نگذاشت.