معادل آبکی به انگلیسی به همراه املا، مترادف، تلفظ و مثال های کاربردی در این یادداشت بررسی می شود.
ترجمه و معنی آبکی به انگلیسی
کلمات انگلیسی برای “آبکی” به همراه معنی فارسی:
1. Watery:
- معنی: رقیق، آبدار، مایع، شبیه آب
- مثال:
- The soup was too watery. (سوپ خیلی آبکی بود.)
- The sauce was watery and tasteless. (سس رقیق و بی مزه بود.)
2. Dilute:
- معنی: رقیق کردن، ضعیف کردن، کم کردن غلظت
- مثال:
- You can dilute the juice with water. (می توانید آبمیوه را با آب رقیق کنید.)
- The alcohol was diluted with water. (الکل با آب رقیق شده بود.)
3. Thin:
- معنی: نازک، باریک، رقیق
- مثال:
- The soup was too thin. (سوپ خیلی رقیق بود.)
- The paint was too thin and didn’t cover well. (رنگ خیلی رقیق بود و خوب پوشش نمی داد.)
4. Weak:
- معنی: ضعیف، سست، بی رمق
- مثال:
- The coffee was weak and tasteless. (قهوه خیلی ضعیف و بی مزه بود.)
- The argument was weak and unconvincing. (استدلال ضعیف و غیرقابل قبول بود.)
5. Wishy-washy:
- معنی: بی مزه، بی ثبات، مردد، بی اراده
- مثال:
- He gave a wishy-washy speech that didn’t say anything. (او سخنرانی بی مزه ای ایراد کرد که هیچ چیز نگفت.)
- She’s a wishy-washy person who can’t make a decision. (او فردی بی اراده است که نمی تواند تصمیم بگیرد.)
6. Inept:
- معنی: نالایق، بی کفایت، بی دست و پا
- مثال:
- The manager was inept and couldn’t lead the team. (مدیر نالایق بود و نمی توانست تیم را رهبری کند.)
- He made an inept attempt to fix the problem. (او تلاش نالایقی برای حل مشکل کرد.)
7. Flimsy:
- معنی: ضعیف، سست، بی پایه و اساس
- مثال:
- The excuse was flimsy and didn’t convince anyone. (بهانه سست بود و کسی را قانع نکرد.)
- The evidence was flimsy and didn’t support the conclusion. (شواهد ضعیف بود و از نتیجه گیری پشتیبانی نمی کرد.)
8. Tepid:
- معنی: ولرم، بی رمق، بی شور و شوق
- مثال:
- The response was tepid and didn’t generate much interest. (پاسخ ولرم بود و علاقه زیادی ایجاد نکرد.)
- The crowd gave a tepid reception to the speaker. (جمعیت از سخنران استقبال ولرمی کرد.)
9. Bland:
- معنی: بی مزه، بی نمک، خنثی
- مثال:
- The food was bland and tasteless. (غذا بی مزه و بی نمک بود.)
- The movie was bland and predictable. (فیلم بی مزه و قابل پیش بینی بود.)
10. Watered-down:
- معنی: رقیق شده، ضعیف شده، کم ارزش
- مثال:
- The argument was watered-down and didn’t have much substance. (استدلال ضعیف بود و محتوای زیادی نداشت.)
- The book was a watered-down version of the original. (کتاب نسخه ضعیف شده نسخه اصلی بود.)
معانی انگلیسی برای “آبکی” به همراه معنی:
1. رقیق یا مایع:
- معنی: دارای مقدار زیادی آب، رقیق، شل
- ترجمه: watery, liquid, thin, diluted
- مثال:
- سوپ خیلی آبکی بود. (The soup was too watery.)
- آبمیوه را با آب رقیق (آبکی) کرد. (He diluted the juice with water.)
2. بی مزه یا بی خاصیت:
- معنی: فاقد طعم یا مزه قوی، کم ارزش، بی خاصیت
- ترجمه: weak, bland, insipid, tasteless
- مثال:
- این قهوه خیلی آبکی است. (This coffee is too weak.)
- سخنرانی او بسیار آبکی بود. (His speech was very insipid.)
3. احساسی یا عاطفی:
- معنی: غیرقابل اعتماد، متزلزل، ضعیف
- ترجمه: weak, feeble, emotional, sentimental
- مثال:
- او آدمی بسیار آبکی است. (He is a very emotional person.)
- دلایل او برای این کار بسیار آبکی بود. (His reasons for doing this were very weak.)
4. (در مورد نقاشی یا رنگ) کمرنگ یا مات:
- معنی: فاقد رنگ قوی یا روشن، کمرنگ، مات
- ترجمه: watery, pale, washed-out, weak
- مثال:
- رنگ های این نقاشی خیلی آبکی هستند. (The colors in this painting are too watery.)
- آسمان امروز خیلی آبکی است. (The sky is very pale today.)
5. شعر آبکی: doggerel
6. استدلال آبکی: a weak line of reasoning
درباره آموزش زبان انگلیسی برای مهاجرت در این مقاله بررسی شده است. در اپلیکیشن سلام زبان به بهترین دیکشنری آنلاین زبان انگلیسی دسترسی دارید.