معادل آبشار زدن به انگلیسی به همراه املا، مترادف، تلفظ و مثال های کاربردی در این یادداشت بررسی می شود.
حتی کلمات مختلفی که در ورزش محبوب والیبال هست را می توانید در این متن مطالعه نمایید. این کلمات به مکالمات سلیس شما کمک می کند. آبشارزن را هم ببینید.
ترجمه و معنی آبشار زدن به انگلیسی
1. آبشار زدن در والیبال
در والیبال، “آبشار زدن” به ضربه نهایی برای کسب امتیاز گفته می شود. ترجمه های انگلیسی رایج برای این عبارت عبارتند از:
- Spike
- Hit
- Attack
2. آبشار زدن در کوهنوردی
در کوهنوردی، “آبشار زدن” به حرکت به صورت عمودی از یک آبشار با استفاده از تکنیک های خاص گفته می شود. ترجمه های انگلیسی رایج برای این عبارت عبارتند از:
- Waterfall climbing
- Canyoneering
- Rappelling
جملات انگلیسی برای ورزش والیبال:
همراه معنی فارسی:
1. Spike:
- معنی: آبشار، ضربه پرقدرت از بالای سر
- مثال:
- The player spiked the ball down the middle for a point. (بازیکن با یک آبشار از وسط زمین امتیاز کسب کرد.)
2. Hit:
- معنی: ضربه، زدن
- مثال:
- She hit a powerful spike that won the game. (او یک آبشار قدرتمند زد که بازی را به نفع تیمش کرد.)
3. Attack:
- معنی: حمله
- مثال:
- The team executed a well-timed attack, resulting in a spike. (تیم یک حمله به موقع را اجرا کرد که منجر به آبشار شد.)
4. Kill:
- معنی: امتیاز (در والیبال)
- مثال:
- The outside hitter scored a kill with a powerful spike. (امتیاز زننده بیرون زمین با یک آبشار قدرتمند امتیاز کسب کرد.)
5. Ace:
- معنی: سرویس مستقیم
- مثال:
- The player served an ace, scoring a point without the other team touching the ball. (بازیکن یک سرویس مستقیم زد و بدون اینکه تیم حریف توپ را لمس کند، امتیاز کسب کرد.)
6. Tip:
- معنی: تیپ، ضربه کوتاه
- مثال:
- The setter tipped the ball over the net for a point. (پاسور با یک تیپ توپ را از روی تور عبور داد و امتیاز کسب کرد.)
7. Block:
- معنی: دفاع، بلوک
- مثال:
- The middle blocker blocked the spike, preventing the other team from scoring a point. (مدافع وسط آبشار را دفاع کرد و مانع از کسب امتیاز توسط تیم حریف شد.)
8. Dig:
- معنی: دریافت
- مثال:
- The libero made a great dig, keeping the ball in play. (لیبرو یک دریافت عالی داشت و توپ را در بازی نگه داشت.)
9. Set:
- معنی: پاس
- مثال:
- The setter set the ball perfectly for the spiker. (پاسور توپ را به طور حرفه ای برای اسپکر پاس داد.)
10. Pass:
- معنی: پاس
- مثال:
- The player passed the ball to the setter. (بازیکن توپ را به پاسور پاس داد.)
درباره توسعه فردی و آموزش زبان انگلیسی در این مقاله بررسی شده است. در اپلیکیشن سلام زبان به بهترین دیکشنری آنلاین زبان انگلیسی دسترسی دارید.