آموزش گام به گام درس اول زبان دوازدهم
معنی درس اول زبان دوازدهم همراه با ترجمه لغات و فایل صوتی
Interesting Facts:
Helping others lowers blood pressure.
Kindness boosts energy and strength in elderly people.
Teenagers who help others are more successful in life.
Listening to the advice of older people improves our lives.
Taking care of grandchildren increases brain function and memory.
حقایق جالب:
کمک به دیگران باعث کاهش فشار خون می شود.
مهربانی باعث افزایش انرژی و قدرت در افراد مسن می شود.
نوجوانانی که به دیگران کمک می کنند در زندگی موفق تر هستند.
گوش دادن به توصیه های افراد مسن زندگی ما را بهتر می کند.
مراقبت از نوه ها باعث افزایش عملکرد و حافظه مغز می شود.
lower: کمتر
blood: خون
pressure: فشار
Kindness: مهربانی
boost: بالا بردن/ ترقی دادن
strength: قدرت
elderly people: افراد مسن/ سالمندان
Teenager: نوجوان
successful: موفق
advice: نصیحت
improve: بهبود بخشیدن
take care of: مراقبت کردن از
grandchildren: نوه
increase: افزایش دادن
brain: مغز
function: عملکرد
memory: حافظه
[wc_tabgroup layout=”box”]
[wc_tab title=”قبل از شروع”]
دوست عزیز سلام
از اینکه یازده سال تحصیلی را با موقیت به پایان رساندید و اینک در آخرین سال تحصیلی دبیرستان هستید صمیمانه به شما تبریک می گوییم.
در این دوره می خواهیم در کنار هم به یادگیری زبان دوازدهم دبیرستان بپردازیم.
هدف اصلی موسسه سلام زبان از ایجاد دوره های رایگان زبان مدرسه فراهم کردن فرصت برابر یادگیری برای همه دانش آموزان سرزمین مان است.
در بسیاری از مدارس فایل های صوتی کتابهای زبان در اختیار دانش آموزان قرار نمی گیرد.
ما در هر بخش فایل صوتی مربوطه را برای پخش و دانلود در اختیار شما قرار دادیم.
و توضیحات مربوط به هر بخش را به طور مفصل با تمام نکات لازم نوشتیم تا شما حتی درصورتی که دبیر نداشته باشید نیز بتوانید به صورت خودخوان درس را متوجه شوید.
اگر دوره رایگان سلام زبان را مفید می دانید حتما آن را در اختیار دوستان و همکلاسی های خود نیز قرار دهید تا در این امر خیر با ما شریک باشید.
در دوره دواردهم از شما انتظار می رود بتوانید به راحتی مطالب درس را بخوانید. اگر دایره لغت شما بسیار ضعیف است لطفا حتما حتما خواندن زبان انگلیسی را از پایه هفتم شروع کنید تا به سرعت در یادگیری زبان انگلیسی پیشرفت کنید.
با آرزوی سلامتی و موفقیت شما
گروه آموزشی سلام زبان
[/wc_tab]
[wc_tab title=”مکالمه”]
ترجمه مکالمه درس اول زبان دوازدهم
Sara has been in the Children’s Medical Center for a week. She has caught a terrible flu. The doctor told her to stay there to get better. There is a photograph of an old man on the wall. While the nurse is taking her temperature, they start talking.
سارا به مدت یک هفته در مرکز پزشکی کودکان است. او گرفتار آنفولانزای وحشتناک شده است. دکتر به او گفت برای بهتر شدن در آنجا بماند. عکسی از پیرمرد روی دیوار وجود دارد. در حالی که پرستار دمای او را می گیرد ، آنها شروع به صحبت می کنند.
Sara: Excuse me, who is that man in the picture?
Nurse: Oh, don’t you know him? Have you ever heard of Dr. Mohammad Gharib?
Sara: I guess I have only seen his name in my English book, but I’m not sure about it.
Nurse: Dr. Gharib was a famous physician.
Sara: Oh,… can you tell me a little about his life?
Nurse: Dr. Gharib was born in Tehran in 1288. After receiving his diploma, he went abroad to study medicine. In
1316 he became a physician and then came back to his homeland. In 1347 this center was founded by Dr. Gharib and one of his close friends.
Sara: Really? I didn’t know that.
Nurse: Dr. Gharib was also a generous man. He spared no pains to cure sick children. He was very friendly and helpful to poor families. Not surprisingly, he was regarded as a dedicated physician.
Sara: It’s a pity! I didn’t know such a great man.
Nurse: He was known as a distinguished university professor, too. The first Persian textbook on children’s diseases was written by him. He taught medicine to thousands of students.
Sara: Oh, what a great man he was!
Nurse: By the way, it might be interesting to know that your physician was one of Dr. Gharib’s students!
Sara: Really?! That’s interesting!
سارا: ببخشید ، آن مرد در تصویر کیست؟
پرستار: اوه ، شما او را نمی شناسید؟ آیا تاکنون از دکتر محمد قریب شنیده اید؟
سارا: من حدس می زنم که فقط نام او را در کتاب انگلیسیم دیده ام ، اما در مورد آن مطمئن نیستم.
پرستار: دکتر قریب یک پزشک معروف بود.
سارا: اوه ، … می توانید کمی از زندگی او برای من بگویید؟
پرستار: دکتر قریب در سال 1288 در تهران به دنیا آمد. پس از دریافت مدرک دیپلم برای تحصیل در رشته پزشکی به خارج از کشور رفت. در سال 1316 او یک پزشک شد و سپس به وطن بازگشت. در سال 1347 این مرکز توسط دکتر قریب و یکی از دوستان صمیمی وی تأسیس شد.
سارا: واقعاً؟ من نمی دانستم.
پرستار: دکتر قریب مرد سخاوتمندی هم بود. او برای درمان کودکان بیمار از هیچ کوششی دریغ نکرد. او با خانواده های فقیر بسیار صمیمی و یاری رسان بود. جای تعجب نیست که وی به عنوان یک پزشک فداکار مورد توجه قرار گرفت.
سارا: حیف است! من چنین مرد بزرگی را نمی شناختم.
پرستار: او به عنوان استاد برجسته دانشگاه نیز شناخته می شد. اولین کتاب درسی فارسی در مورد بیماری های کودکان توسط وی نوشته شد. او به هزاران دانشجو پزشکی آموخت.
سارا: اوه ، چه مرد بزرگی بود!
پرستار: راستی ، شاید جالب باشد بدانید که پزشک شما یکی از دانشجویان دکتر قریب بود!
سارا: واقعاً ؟! جالبه!
معنی لغات درس اول زبان دوازدهم
physician: a doctor
دکتر
abroad: in or to a foreign country
I’ve never lived abroad before.
She often goes abroad on business.
خارج از کشور
medicine: the treatment and study of illnesses and injuries
She studied medicine at Johns Hopkins University.
پزشکی
homeland: the country where someone was born
وطن
found verb [transitive]
to start something such as an organization, company, school, or city, often by providing the necessary money SYN establish
تاسیس کردن
generous: adjective
someone who is generous is willing to give money, spend time etc, in order to help people
سخاوتمند
spare no pains: spend as much time, money or effort as is necessary
از هیچ کوششی دریغ نکرد
regard: to think about someone or something in a particular way
مورد توجه قرار گرفت
dedicated adjective
someone who is dedicated works very hard at what they do because they care a lot about it
a dedicated and thoughtful teacher
She is a dedicated socialist.
فداکار، ایثارگر، ازخود گذشته
spoken used to show that you are disappointed about something and you wish things could happen differently SYN shame
(it’s a) pity (that)
It’s a pity that he didn’t accept the job.
It’s a great pity Joyce wasn’t invited.
I like Charlie. Pity he had to marry that awful woman.
حیف است
distinguished: adjective
successful, respected, and admired
a long and distinguished career
برجسته، فاخر
Medical Center: مرکز پزشکی
caught a flu: آنفلانزا گرفت
terrible: وحشتناک
photograph: عکس
wall: دیوار
While: درحالیکه
nurse: پرستار
take temperature: دما گرفتن
hear: شنیدن
guess: حدس زدن
sure: مطمئن بودن
about: درباره/ حدود
famous: مشهور/ معروف
born: متولد شدن
receive: دریافت کردن
diploma: دیپلم
come back: برگشتن
close friend: دوست نزدیک
Really: واقعا
cure: معالجه کردن
sick children: بچه های مریض
friendly: دوستانه/ صمیمی
helpful: مفید
poor families: خانواده های فقیر
Not surprisingly: جای تعجب نیست
great: عالی
university: دانشگاه
professor: استاد دانشگاه
Persian: فارسی
textbook: دست نوشته
disease: بیماری
thousand: هزار
By the way: راستی
Answer the following questions orally.
1. When was Dr. Gharib born?
2. Why was Dr. Gharib regarded as a kind physician?
3. Have you seen Dr. Gharib TV series?
[/wc_tab]
[wc_tab title=”اصطلاحات جدید”]
Match the selected pictures with the following sentences.
1. Children should respect their parents.
2. We have to take care of elderly people.
3. Family members should listen to each other.
4. We can help many people by donating what they need.
B. Why are these people famous?
1. Rizali Khajavi
2. Hassan Omidzadeh
3. Jabbar Baghcheban
4. Abbas Babaei
How do you feel when you read about these people?
C. Write appropriate nouns after the following adjectives. Then check ( ) the positive adjectives.
a polite ……………….
a cruel ………………..
some lazy …………….
two kind ………………..
a loving …………………
some careful …………..
یک ……….. مودب
یک ………..بی رحمانه
تعدادی ………….. تنبل
دو …………. مهربان
یک …………. دوست داشتنی
تعدادی …………. بادقت
A. Look, Read and Practice.
Hamid sits on the sofa and watches TV all the time.
My grandfather feeds the pigeons in the park every morning.
Dad really shouted at me when I didn’t do my homework.
We have to speak louder, because my grandmother is hard of hearing.
Ferdowsi was born in a village near Toos.
My uncle went to his son and hugged him.
My little sister sits on my mother’s lap all the time.
حمید روی مبل می نشیند و تمام وقت تلویزیون تماشا می کند.
پدر بزرگم هر روز صبح به کبوترها در پارک غذا می دهد.
وقتی من تکالیفم را انجام ندادم ، پدر واقعاً سر من داد زد.
ما باید بلندتر صحبت کنیم ، زیرا مادربزرگم کم شنوا است.
فردوسی در روستایی در نزدیکی توس متولد شد.
عموی من به سمت پسرش رفت و او را در آغوش گرفت.
خواهر کوچک من همیشه در دامان مادرم می نشیند.
ترجمه لغات درس اول زبان دوازدهم
B. Read and Practice.
burst into tears: to cry suddenly
Aida burst into tears when she saw her score.
repeatedly: many times
I’ve told Mohsen repeatedly to talk politely to his teachers.
forgive: to stop being angry with someone
Mom forgave me for breaking the vase.
calmly: in a quiet way
He always speaks slowly and calmly.
diary: a book in which you record your thoughts or feelings or what has happened every day.
I have kept a diary for twelve years.
اشک ریخت: ناگهان گریه کن
آیدا وقتی نمره نمره اش را دید ازد زیر گریه.
بارها و بارها: دفعات زیاد
من به محسن مكرر گفته ام كه با معلمانش مودبانه صحبت كند.
بخشیدن: دست از عصبانی شدن از کسی برداشتن
مامان مرا به خاطر شکستن گلدان بخشید.
آرام: با شیوه آرام
او همیشه آهسته و آرام صحبت می کند.
دفتر خاطرات: کتابی که در آن افکار یا احساسات یا آنچه که هر روز اتفاق افتاده است را ثبت می کنید.
من دوازده سال است که دفتر خاطرات دارم.
respect: عالی
parent: والدین
member: عضو
each other: یکدیگر
donating: بخشیدن
need: نیاز داشتن
polite: مودب
cruel: ظالم
lazy: تنبل
loving: دوست داشتنی
careful: بادقت
sofa: مبل
feed: غذا دادن
pigeon: کبوتر
shout: فریاد زدن
louder: بلندتر
hard of hearing: مشکل شنیداری
village: روستا
near: نزدیک
hug: بغل کردن
lap: ران
burst into tears: زیر گریه زدن
cry: گریه کردن
suddenly: ناگهان
score: نمره
repeatedly: بارها و بارها
forgive: بخشیدن
angry: عصبانی
break: شکستن
vase: گلدان
calmly: به آرامی
quiet: ساکت
diary: دفترچه خاطرات
thought: فکر
feeling: احساس
happen: رخ دادن
keep: نگهداری کردن
[/wc_tab]
[wc_tab title=”Reading”]
معنی ریدینگ درس اول زبان دوازدهم
Respect your Parents
On a spring morning, an old woman was sitting on the sofa in her house. Her young son was reading a newspaper. Suddenly a pigeon sat on the window.
The mother asked her son quietly, “What is this?” The son replied: “It is a pigeon”. After a few minutes, she asked her son for the second time, “What is this?” The son said, “Mom, I have just told you, “It’s a pigeon, a pigeon”. After a little while, the old mother asked her son for the third time, “What is this?” This time the son shouted at his mother, “Why do you keep asking me the same question again and again? Are you hard of hearing?” A little later, the mother went to her room and came back with an old diary. She said, “My dear son, I bought this diary when you were born”. Then, she opened a page and kindly asked her son to read that page. The son looked at the page, paused and started reading it aloud:
Today my little son was sitting on my lap, when a pigeon sat on the window. My son asked me what it was 15 times, and I replied to him all 15 times that it was a pigeon. I hugged him lovingly each time when he asked me the same question again and again. I did not feel angry at all. I was actually feeling happy for my lovely child.
Suddenly the son burst into tears, hugged his old mother and said repeatedly, “Mom, mom, forgive me; please forgive me.” The old woman hugged her son, kissed him and said calmly, “We must care for those who once cared for us. We all know how parents cared for their children for every little thing. Children must love them, respect them, and care for them”.
در یک صبح بهاری، پیرزنی روی مبل خانه خود نشسته بود. پسر جوانش در حال خواندن روزنامه بود. ناگهان کبوتر روی پنجره نشست.
مادر به آرامی از پسرش سؤال کرد ، “این چیست؟” پسر پاسخ داد: “کبوتر است”. بعد از چند دقیقه ، برای بار دوم از پسر خود پرسید ، “این چیست؟” پسر گفت: “مامان ، من تازه به شما گفتم این کبوتر است، کبوتر. ” پس از مدتی ، مادر پیر برای سومین بار از پسرش پرسید: “این چیست؟” این بار پسر سر مادرش فریاد زد: “چرا شما مدام دوباره و دوباره همان سؤال را از من می پرسید؟ آیا کر هستی؟ اندکی بعد مادر به اتاق خود رفت و با یک دفتر خاطرات قدیمی برگشت. او گفت: “پسر عزیزم ، من این دفتر خاطرات را هنگام که به دنیا آمدی خریداری کردم.” سپس ، صفحه ای را باز کرد و با مهربانی از پسرش خواست که آن صفحه را بخواند. پسر به صفحه نگاه کرد، مکثی کرد و با صدای بلند شروع به خواندن کرد:
امروز پسر کوچک من بغلم نشسته بود که یک کبوتر روی پنجره نشست. پسرم 15 بار از من سؤال کرد که این چیست و من 15 بار به او پاسخ دادم که کبوتر است. هر بار که او دوباره و دوباره همان سؤال را از من پرسید، با محبت او را بغل کردم. من اصلاً عصبانی نبودم. من در واقع برای کودک عزیزم احساس خوشبختی کردم.
ناگهان پسر زد زیرگریه، مادر بزرگ خود را بغل کرد و مدام می گفت: “مامان ، مامان، مرا ببخش. خواهش می کنم مرا ببخش.” پیرزن پسرش را بغل کرد، او را بوسید و با آرام گفت:” ما باید از کسانی مراقبت کنیم که زمانی از ما مراقبت می کردند. همه ما می دانیم که والدین چگونه برای هر چیز کوچکی مراقب فرزندان خود هستند. بچه ها باید آنها را دوست داشته باشند، به آنها احترام بگذارند و از آنها مراقبت کنند. ”
Respect: احترام گذاشتن
spring: بهار
young: جوان
son: پسر
newspaper: روزنامه
ask: درخواست کردن/ سوال پرسیدن
quietly: به آرامی
replied: پاسخ داد
minute: دقیه
the second time: بار دوم
said: گفت
just: فقط/ همین لحظه
question: سوال
again: دوباره
later: بعدا
bought: خرید
kindly: با مهربانی
aloud: با صدای بلند
at all: اصلا
actually: در واقع
child: بچه
once: روزی
Question generation
Question generation is a reading comprehension strategy whereby readers ask and answer meaningful questions about the important points or main ideas of a text. Using this strategy, students ask and answer their own questions rather than only answering questions provided by the book or the teacher.
Follow these steps:
1. Read the text.
2. Find the important points or main ideas.
3. Make a question for each point or idea.
4. Answer the questions.
Common question starters along with their possible answers are as follows:
generation: تولید/ نسل
comprehension: درک مطلب
strategy: راهکار
meaningful: بامعنی
important : مهم
point: نکته
main : مهم /اصلی
idea: ایده
text: متن
rather than: به جای آنکه
provide: تهیه کردن
Common: متداول/ رایج
possible: ممکن
Reading comprehension
A. Read the passage. Generate at least five questions with the question starters and then answer them.
B. Skim the ‘Reading’. Write its main idea.
C. Read the ‘Reading’. Find what these words refer to.
her (paragraph 1, line 2)
his (paragraph 2, line 5)
you (paragraph 3, line 2)
me (paragraph 4, line 5)
them (paragraph 5, line 6)
[/wc_tab]
[wc_tab title=”گرامر”]
آموزش جملات مجهول در زبان انگلیسی
A. Read the following text.
Hafez is known to be as one of the most famous Persian poets of all time. He was born sometime between the years 1310 and 1337 A.D1. in Shiraz. In his childhood, he received religious education. He is called Hafez because he learned the Holy Quran by heart. Hafez is mostly remembered for a special type of poetry that is called Ghazal. Emotions and ethics are used in Ghazals a lot. The collection of his poems is called Divan. It has been translated into countless languages including German, English and French. Hafez is known to be the inspiration for many poets and authors around the world.
حافظ به عنوان یکی از مشهورترین شاعران ایرانی در تمام دوران شناخته می شود. وی بین سالهای 1310 تا 1337 بعد از میلاد در شیراز به دنیا آمد. در کودکی آموزش دینی دریافت کرد. چون قرآن را از بر کرد به او حافظ می گویند. حافظ را بیشتر به خاطر نوع خاصی از شعرها که غزل نام دارد به یاد می آورند. در غزل ها بیشتر از احساسات و اخلاق استفاده می شود. مجموعه اشعار وی دیوان نام دارد. دیوان حافظ به زبانهای بی شماری از جمله آلمانی ، انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است. معروف است که حافظ الهام بخش بسیاری از شاعران و نویسندگان در سراسر جهان است.
poet: شاعر
between: میان
childhood: دوران کودکی
religious : مدهبی
education: آموزش
Holy: مقدس
by heart: حفظی
special: خاص
type : نوع
poetry: شعر
Emotion: احساس
ethics: اخلاق
collection : مجموعه
poem: شعر
translate: ترجمه کردن
countless: بی شمار
language: زبان
including : شامل
German: آلمانی
inspiration: الهام بخش
author: نویسنده
B. Read the following example sentences.
آموزش ساختارهای مجهول در زبان انگلیسی
1. Anno Domini: Used after a date to show that it is after the birth of Christ.
C. Tell your teacher how ‘passive voice’ is made.
D. Read the Conversation and underline all ‘passive voices’.
E. Read the following paragraph and choose the best verb forms.
Many products (are developed/developed) each year. Light bulb, camera, airplane, and telephone (were invented/invented) by scientists and inventors. Laptops, smart phones, and tablets (were made/made) by lots of work. But not all products (are developed/developed) by hard work. Some inventions (were created/ are created) by accident or scientists’ mistakes. Penicillin, for instance, (was discovered/were discovered) quite accidentally when Alexander Fleming (was working/ was worked) on bacteria. Microwave oven also (was invented/invented) during a scientist’s experiment on energy. More interestingly, some tools and technologies (are not made/do not make) by scientists at all. Some like dishwashers and computer games (were made/made) by ordinary people like workers, housewives and school students.
F. Pair up and talk about the things that happened in the past without mentioning the doer.
Example: The window was broken.
product: محصول
develop: توسعه دادن
Light bulb: چراغ
invent: اختراع کردن
scientist: دانشمند
inventor: مخترع
create: خلق کردن
accident: تصادف
mistake: اشتباه
instance: مثال/ نمونه
discover: کشف کردن
experiment: آزمایش
interestingly: جالب اینکه
tool: ابزار
technology: تکنولوژی/ فن آوری
housewives: زنان خانه دار
A. Read the following example sentences.
Mina is happy, isn’t she?
He’s writing an email, isn’t he?
George wasn’t hungry, was he?
The girls were weaving a carpet, weren’t they?
They are going to Hamedan, aren’t they?
His father won’t buy a new car, will he?
The boys have broken the window, haven’t they?
Your sister has passed the exam, hasn’t she?
الف) جملات نمونه زیر را بخوانید.
مینا خوشحال است، مگه نه؟
او در حال نوشتن ایمیل است، اینطور نیست؟
جورج گرسنه نبود، بود؟
دختران قالی می بافتند، مگر نه؟
آنها به همدان می روند، مگر نه؟
پدرش ماشین جدیدی نخواهد خرید، درسته؟
پسران پنجره را شکسته اند، مگر نه؟
خواهر شما امتحان را پشت سر گذاشته است، مگر نه؟
[/wc_tab]
[wc_tab title=”گفت و شنود”]
[/wc_tab]
[wc_tab title=”Writing”]
[/wc_tab]
[wc_tab title=”What you learned”]
A. Listen to the first part of an interview.
1. Answer the following questions based on what you just heard.
a. Why is knowing about the experience of our parents important?
b. Why are our parents our first teachers?
2. Listen again and write down three important points mentioned.
B. Now read the rest.
Why are our parents our blessing?
Yet another important thing is our heritage and culture. We have much to learn from our parents regarding our heritage, to be proud of our past. This heritage and history brings a sense of belonging. Most importantly, it brings us a sense of identity of our past and the responsibility to protect it for our future generations. What I can add at the end is the role of our parents’ morals, values, and principles in our lives. Our elders have either learned, created or have been brought up with a set of morals, values and principles in their lives. Our elders want the best for us and they are willing to tell us what set of rules and guidelines have made them successful, and hopefully, peaceful.
چرا پدر و مادر ما نعمت ما هستند؟
نکته مهم دیگر میراث و فرهنگ ما است. ما باید در مورد میراث خود از والدین مان چیزهای زیادی بیاموزیم تا به گذشته خود افتخار کنیم. این میراث و تاریخ حس تعلق را به ارمغان می آورد. از همه مهمتر ، این حس هویت گذشته ما و مسئولیت محافظت از آن را برای نسلهای آینده مان به ارمغان می آورد. آنچه در پایان می توانم اضافه کنم نقش اخلاق، ارزش ها و اصول والدین در زندگی ما است. بزرگان ما یا مجموعه ای از اخلاق ، ارزش ها و اصول را در زندگی خود آموخته اند، یا خلق کرده اند و یا با آنها تربیت شده اند. بزرگان ما بهترین ها را برای ما می خواهند و آنها مایلند به ما بگویند که چه مجموعه ای از قوانین و دستورالعمل هایی باعث شده است که آنها موفق، امیدوارم و صلح طلب باشند.
heritage: میراث
culture: فرهنگ
regarding: با توجه
proud: مغرور
history: تاریخ
bring: آوردن
sense: حس
belong: متعلق بودن
identity: هویت
responsibility: مسئولیت
protect: احترام گذاشتن
add: اضافه کردن
moral: اخلاق
value: ارزش
principle: اصول
peaceful: صلح آمیز
guideline: راهنما
3. Underline all ‘passive tenses’. Make three questions about the important points. Then answer them.
C. Work in pairs. Ask and answer.
How can we learn from our parents in our lives?
How important is it to protect our culture for our next generation?
Why are our parents our blessing?
[/wc_tab]
[wc_tab title=”واژگان”]
176
About: حدود
Accident: تصادف
Actually: در واقع
Add: اضافه کردن
Advice: نصیحت
Again: دوباره
Aloud: با صدای بلند
Angry: عصبانی
Ask: درخواست کردن/ سوال پرسیدن
At all: اصلا
Author: نویسنده
Belong: متعلق بودن
Between: میان
Blood: خون
Boost: ترفیع دادن/ بالا بردن
Born: متولد شدن
Bought: خرید
Brain: مغز
Break: شکستن
Bring: آوردن
Burst into tears: زدن زیر گریه
By heart: حفظی
By the way: راستی
Calmly: به آرامی
Careful: با دقت
Caught a flu: آنفلانزا گرفتن
Child: بچه
Childhood: دوران کودکی
Close friend: دوست نزدیک
Collection : مجموعه
Come back: برگشتن
Common: متداول/ رایج
Comprehension: درک مطلب
Countless: بی شمار
Create: خلق کردن
Cruel: ظالم
Cry: گریه کردن
Culture: فرهنگ
Cure: معالجه کردن
Develop: توسعه دادن/ تدوین کردن
Diary: دفترچه خاطرات
Diploma: دیپلم
Discover: کشف کردن
Disease: بیماری
Donate: بخشیدن
Each other: یکدیگر
Education: آموزش
Elderly people: افراد مسن
Emotion: احساس
Ethics: اخلاق
Experiment: آزمایش
Famous: معروف
Feed: غذا دادن
Feeling: احساس
Forgive: بخشیدن
Friendly: دوستانه / صمیمی
Function: عملکرد
Generation: تولید/ نسل
German: آلمانی
Grandchildren: نوه
Great: عالی
Guess: حدس زدن
Guideline: راهنما
Happen: رخ دادن
Hard of hearing: مشکل شنیداری
Hear: شنیدن
Helpful: مفید
Heritage: میراث
History: تاریخ
Holy: مقدس
Housewives: زنان خانه دار
Hug: بغل کردن
Idea: ایده
Identity: هویت
Important : مهم
Improve: بهبود بخشیدن
Including : شامل
Increase: افزایش بخشیدن
Inspiration: الهام بخش
Instance: نمونه/ مثال
Interestingly: جالب اینکه
Invent: اختراع کردن
Inventor: مخترع
Just: فقط/ همین لحظه
Keep: حفظ کردن
Kindly: با مهربانی
Kindness: مهربانی
Language: زبان
Lap: ران
Later: بعدا
Lazy: تنبل
Light bulb: چراغ
Louder: بلندتر
Loving: دوست داشتنی
Lower: کمتر
Main : مهم /اصلی
Meaningful: بامعنی
Medical center: مرکز پزشکی
Member: عضو
Memory: حافظه
Minute: دقیه
Mistake: اشتباه
Moral: اخلاق
Near: نزدیک
Need: نیاز داشتن
Newspaper: روزنامه
Not surprisingly: جای تعجب نیست
Nurse: پرستار
Once: روزی
Parent: والدین
Peaceful: صلح آمیز
Persian: فارسی
Photograph: عکس
Pigeon: گبوتر
Poem: شعر
Poet: شاعر
Poetry: شعر
Point: نکته
Polite: مودب
Poor families: خانواده های فقیر
Possible: ممکن
Pressure: فشار
Principle: اصول
Product: محصول
Professor: استاد دانشگاه
Protect: محافظت کردن
Proud: مغرور
Provide: تهیه کردن
Question: سوال
Quiet: آرام/ ساکت
Quietly: به آرامی
Rather than: به جای آنکه
Really: واقعا
Receive: دریافت کردن
Regarding: با توجه
Religious : مدهبی
Repeatedly: مکررا/ بارها و بارها
Replied: پاسخ داد
Respect: احترام گذاشتن
Responsibility: مسئولیت
Said: گفت
Scientist: دانشمند
Score: نمره
Sense: حس
Shout: فریاد زدن
Sick children: کودکان بیمار
Sofa: مبل
Son: پسر
Special: خاص
Spring: بهار
Strategy: راهکار
Strength: قدرت
Successful: موفق
Suddenly: ناگهان
Sure: البته/ مطمئن
Take temperature: دما گرفتن
Taking care of: مراقبت کردن
Technology: فناوری
Teenager: نوجوان
Terrible: وحشتناک
Text: متن
Textbook: دست نوشته
The second time: بار دوم
Thought: فکر
Thousand: هزار
Tool: وسیله/ ابزار
Translate: ترجمه کردن
Type : نوع
University: دانشگاه
Value: ارزش
Vase: گلدان
Village: دهکده
Wall: دیوار
While: درحالیکه
Young: جوان
[/wc_tab]
[wc_tab title=”تست کنکور”]
vocabulary
[/wc_tab]
[wc_tab title=”درس بعد”]
[/wc_tab]
[/wc_tabgroup]